ما ميخواهيم با خلوص و حضور باشيم و به آن علاقمنديم و دين نيز به آن دستور داده، پس كيست كه حواس ما را به شرق و غرب و بالا و پايين، منحرف ميكند؟ معلوم ميشود ما امين نبوده و در نعمتهاي الهي امانت را رعايت نكرده و دشمن دين خود و خدا را كه شيطان است به درون دل، راه دادهيم و او فكر ما را رهبري ميكند! او در حال عادي كاري با ما ندارد كسي كه ميخواهد يك ساعت در جايي بنشيند و فقط به در و ديوار نگاه كند، حواسش جمع است و نگاه ميكند، چون اتلاف عمر است و شيطان در حال اتلاف عمر، با تمركز حواس انسان كاري ندارد.
نيز اگر كسي بخواهد به آهنگ حرامي گوش بدهد يا منظره حرامي را بنگرد، حواسش جمع است و با كمال حضور دل، آن آهنگ باطل را گوش ميدهد و آن منظره حرام را هم مينگرد، چون او دل را به دست كسي داده كه خواسته اش همين است؛ ولي اگر بخواهد مواعظ و معارف ديني را گوش بدهد يا قرآن و دعا بخواند تمركز حواس ندارد، كلمات را بر زبان جاري ميكند؛ ولي معاني در دلش راه ندارد؛ زيرا صحنه دل را ديگري گرفته، مانند مال باخته اي كه ديگري به خانه او آمده و غاصبانه آن را اشغال كرده است.
ذات اقدس اله ميفرمايد: ﴿بَل الإنسانُ عَلي نفسِهِ بصيرة٭ وَلَو ألقي معاذيرة( انسان بر جان خود، «بصيره» است، يعني خودش را ميشناسد . هر كس وقتي به درون خود، سري ميزند خود را خوب ميشناسد؛ اگر چه ممكن است بخواهد براي تبهكاريهاي خود توجيه هاي ناروا كند و عذرهاي باطل بتراشد: ﴿وَلَو ألقي مَعاذيرة﴾ و اين البته اختصاصي به قيامت ندارد.
در دنيا هم ما خود را خوب ميشناسيم. اگر بخواهيم كامل بشويم چاره اي جز تهذيب روح نيست و تهذيب روح راه ندادن بيگانه به حريم دل است. وقتي هر گونه سخني را ميگوييم، به هر جايي نگاه كرده، به هر چيزي گوش فرا ميدهيم، هر غذايي را خورده، و به مال هر كسي چشم طمع دوخته ايم، بدانيم بيگانه را در دل خود جاي دادهيم.
آنگاه كه بيگانه در دل ما جاي كند، آن را تصاحب ميكند. به همين جهت، نمازي خوانده ميشود كه از نظر فقهي و شريعت صحيح است امّا از نظر كلامي، اخلاق و طريقت مقبول نيست.
چون در بعضي روايات اهل بيت (عليهم السلام) هم آمده است كه: همان مقداري از نماز مقبول است كه انسان ميفهمد با خدا مناجات ميكند. آن نقاط روشني كه در نماز هست چند جمله اي است كه انسان ميفهمد با چه كسي حرف ميزند، جملاتي كه با خلوص، ادا ميشود .
بنابراين، كمالي كه فقه و دين آن را به رسميّت ميشناسد در تقرب به خدا و مظهريّت انسان براي ذات اقدس اله است. چون هيچ نقصي در او نيست. و او هستي، علم، قدرت، حيات و كمال محض است و بنده خدا هر اندازه به او نزديك شود از اين اوصاف سهمي ميبرد و طرفي ميبندد و به همان اندازه، كامل ميشود و تنها مانع رفتن به سوي دوست، «غبار ره» است كه با تهذيب، زدوده ميشود.
تفسير موضوعي ،جلد 10 ، صفحه 58 ، آيت الله جوادي آملي