«عباس» -فرزند حضرت علي(علیه السلام)- كمالات ظاهري و باطني بسياري داشت. او مردي شجاع بوده و به او قمر بنيهاشم گفته ميشد و در روزي كه به شهادت رسيد، پرچم حسينبنعلي(علیهما السلام) به دست مبارك ايشان بود1 در اين بخش به پارهاي از ويژگيهاي آن حضرت اشاره خواهيم داشت:
الف. بندگي و عبوديت: امام صادق(علیه السلام) به زيارت عموي خود عباسبنعلي(علیه السلام) رفته و در زيارتنامهاي كه در برابر ايشان انشا نمودند اينگونه فرمودند: «اَلسَّلامُ عَلَيكَ اَيُّهَا العَبدُ الصّالِح»؛2 سلام بر شما اي بنده شايسته، هم چنين آمده: «اي عزيزي كه مطيع خدا و رسول و اميرالمؤمنين، حسن و حسين(علیهما السلام) بودي».3
هميشه مقام بندگي، مقدمة ديگر كمالات اوليا بوده است. در روايت آمده است كه «بِاَنَّهُ كانَ بَينَ عَينَيهِ اَثَرَ السُّجُود؛4 بر پيشاني او، اثر سجود پيدا بود» براي نمونه به بندگاني كه خداوند در كلام وحياني خود معرفي كرده، با تأمل بنگريد:
1. حضرت نوح(علیه السلام) «كَذَّبَت قَبلَهُم قَومَ نُوحٍ فَكَذَّبوُا عَبدَنَا»؛5 قبل از آنها نوح بنده ما را تكذيب كردند.
2. حضرت لوط(علیه السلام) «كانَتا تَحتَ عَبدَينِ مِن عِبادِنا صالِحين»6 ؛ آن دو زن كه تحت فرمان دو بنده از بندگان ما كه هر دو صالح بودن (نوح و لوط).
3. حضرت داوود(علیه السلام) «اُذكُر عَبدَنا داوُد»7 ؛ (اي محمد) بنده ما داوود را ياد كن.
4. حضرت خضر(علیه السلام) «فَوَجَدا عَبداً مِن عِبادِنا»8 ؛ موسي و يوشع بنده از بندگان ما (حضرت خضر) را يافتند.
5. حضرت سليمان(علیه السلام) «وَ وَهَبنا لَهُ داوُدَ سُلَيمانَ نِعمَ العَبد»9 ؛ ما به داوود سليمان را بخشيديم، او چه بنده خوبي است.
6. حضرت ايوب(علیه السلام) «وَ اذكُر عَبدَنا اَيُّوب»10 ؛ (اي محمد در قرآن) بنده ما ايوب را ياد كن.
7. حضرت مسيح(علیه السلام) «لَن يَستَنكِفَ المَسيحُ اَن يَكُونَ عَبدَاللهِ»11 ؛ عيسي را ناخوش نميآيد كه خود را بنده خدا بداند.
8. حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) «سُبحانَ الَّذي اَسري بِعَبدِهِ»12 ؛ منزه است خدايي كه بندهاش (محمد) را شبانه سير دارد، «وَ اِن كُنتُم في رَيبٍ مِمّا نَزََّلنا عَلَي عَبدِنا»13 ؛ اگر شما درباره آنچه بر بنده خودمان نازل كردهايم در شك هستيد، «وَ ما اَنزَلنا عَلَي عَبدِنا»14 ؛ و آنچه ما بر بنده خود فرو فرستاديم.
به اعتراف حضرت امام صادق(علیه السلام) عباسبنعلي(علیهما السلام) يكي از اين بندگان صالح خداي تعالي است.
ب. عصمت: بيشك عصمت داراي مراتبي است كه اهلبيت رسولالله(صلی الله علیه وآله) در اوج آن قرار دارند تا آنجا كه انبياي عظام –به جز خاتم آنها- به آن مرتبه غبطه میخورند. رسولان الهی همگی معصوماند؛ امّا تعیین مرتبه کمال آنها و سطحبندی آنان نه در توان ما و نه در حد این مقال است. به نظر میرسد عباسبنعلی(علیهما السلام) یکی از آن بزرگ پاسداران معصوم الهی است که در کربلا حضور یافته است. کوتاه سخن اینکه در کربلای حسینی سه معصوم از امامان حضور یافتهاند: حضرت امام حسین(علیه السلام)، امام علیبنحسین(علیهما السلام) و حضرت امام محمد باقر(علیه السلام).
اما چرا عباس؟ پاسخ این پرسش را از سخن طبری به نقل از ابی مخنف برگرفتهایم: بعد از ظهر تاسوعا بود که سپاه عمر سعد همه بر جنگ آماده بودند.ناگهان عمر بن سعد فریاد زد: «یا خیل الله ارکبی و ابشری بالجنة»؛ ای لشکر خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت باد. همه بر اسب سوار و به سوی امام حسین(علیه السلام) حملهور شدند. عباس(علیه السلام) به امام حسین(علیه السلام) عرض کرد: «یا اخی! اتاک القوم؛ ای برادر! دشمن به شما رو آورده است» امام از جابرخاست و فرمود: «یا عباس اِرکَب بِنَفسِی اَنت یا اَخِی حتَّی تَلقَاهُم فَتَقُول لَهُم مَا لَکُم؟ و مَا بَدا لَکُم؟؛ ای عباس! سوار شو، جانم فدایت ای برادر! تا این که آنها را ملاقات کنی، پس به آنها بگو چه میکنید و چه میخواهید.»
ج. مواسات: از ویژگیهای ستوده اخلاقی «مواسات» یعنی اعانت و یاری و برابری با مقام امامت و ولایت است. در روایات فراوانی، اهلبیت(علیه السلام) یاران خود را به این شیوه فرا خواندهاند. در حدیث قدسی از امام صادق(علیه السلام) نقل است که خداوند به آدم (علیه السلام) آموخت که همه چیز را در چهار کلمه از تو خواستهام. آن کلماتت عبارتند از:
1. دربارۀ من، اینکه تنها مرا عبادت کن و شریکی برای من نیاور؛
2. دربارۀ خودت، بدان که تو محتاج به پاداش عمل خود هستی و من تنها تو را به عملت پاداش میدهم؛
3. دربارۀ رابطۀ من با تو، اینکه تو دعا کن، اجابت با من است؛
4. دربارۀ رابطۀ خودت با مردم، اینکه بر آنها خشنود باش، به آنچه برخود میپسندی.
حضرت امام صادق(علیه السلام) رابطه عباس(علیه السلام) با امام حسین(علیه السلام) را اینگونه وصف کرده و مورد سلام قرار داده است: «السلام علی ابی الفضل العباس المواسی اخاه بنفسه؛ سلام بر ابوالفضل العباس، آن عزیزی که برادرش را با ایثار جان خویش یاری کرد» او در راه حیات و بقای حسین(علیه السلام) و اهداف او جان داد تا برادرش و اهداف او زنده بماند. در بخش دیگر، امام صادق(علیه السلام) قمر بنی هاشم را اینگونه وصف کردهاند: «... فنعم الاخ المواسی ...؛ چه خوب برادر یکرنگ و یگانهای بودید» او در تمام مشکلات و مصائب امام، خود را شریک میدانست و تلاش میکرد تا فدایی و جاننثار حسین(علیه السلام) باشد. به حقیقت او، خود را برای امام میخواست نه امامش را برای خویش. او سپر بلای امام خود بود نه اینکه امام را سپر بلای خود سازد. در زیارت ناحیه مقدسه نیز این ویژگی جناب ابوالفضل بسیار بارز معرفی شده است. «السلام علی العباس بن امیرالمؤمنین المُواسِی اَخاهُ بِنَفسِه»، و سلام و درود بر عباس، فرزند امیرالمؤمنین، او که با تقدیم جان خود، برادر را یاری رسانید.
----------------------
پی نوشت ها:
1. مقاتل الطالبين، ص 84-85.
2. كامل الزيارات، ص 440-441.
3. العباس بن علي(ع)، ص198.
4. مقاتل الطالبين، ص 118؛ العباس بن علي(ع)، ص 64؛ العباس بن اميرالمؤمنين، ص 76.
5. قمر، آيه 54.
6. تحريم، آيه 10.
7. ص، آيه 17.
8. كهف، آيه 30.
9. ص، آيه 30.
10. ص، آيه 41.
11. نساء، آيه 172.
12. اسري، آيه 1.
13. بقره، آيه 23.
14. انفال، آيه 41.
منبع : یاران شیدای حسین بن علی(ع)، مرتضی آقاتهرانی