حضرت آیت الله جوادی آملی در جمع خواهران قرآنی و برادران حوزوی در شهرستان دماوند در بیاناتی فرمودند: وظيفه مهمّي كه همه ما در نظام جمهوري اسلامي كه به بركت كوشش امام راحل و خونهاي پاك شهدا به ثمر رسيده است بر عهده داريم آن است كه اين كشور را معطّر كنيم معطّر كردن اين كشور به اين نيست كه عطري را ما در فضايي منتشر كنيم آهوي صحراي ختن علف را ميخورد بخشي از آن خون ميشود بخشي از آن خون هم به صورت نافه و عطر در ميآيد «فإنّ المِسك بعض دم الغزال»[1] اوّلش خون بود بعد به اين صورت در آمد اين عطر آن عطري نيست كه جامعه را معطّر كند اين خون بود و به اين صورت در آمد شما ميبينيد همين كود را وقتي يك كشاورز يا يك باغبان به پاي يك گل ميريزد ميشود گل ياس و معطّر ميشود بوي ياس سابقه آن كود را دارد بوي نافه آهو سابقه آن خون را دارد
اينها مهم نيست ما در زيارت وارث به شهداي كربلا(صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين) عرض ميكنيم «طِبتم و طابت الأرض الّتي فيها دُفنتم»[2] شما طيّب شديد و كشوري كه شما در آن كشور آرميدهايد آن كشور را طيّب كردهايد «طِبتم و طابت الأرض الّتي فيها دُفنتم» پس يك خون است كه يك بوي ظاهري دارد اين خون غزال و آهوي ختن است «فإنّ المِسك بعض دم الغزال» يك خون است كه كشور را معطّر ميكند به حوزهها آبرو ميدهد به دانشگاهها آبرو ميدهد فضاي مملكت را معطّر ميكند ايام رجب جوانها را معتكف مسجد ميكند بسياري از اين جوانها را راهي عمره مفرده ميكند اين عطر است اين عطر به وسيله برادران و خواهران بايد منتشر شود آن شهيدي كه معطّر شد و كشور را معطّر كرد به بركت آيات قرآن كريم بود وگرنه در همين ايران جنگ جهاني اول اتفاق افتاد هر چه بيگانه خواست گرفت و هر چه هم به ما گفت, گفتيم چشم!
ما ايراني بوديم در جنگ جهاني دوم بيگانه وارد اين سرزمين شد هر چه خواست گرفت هر چه به ما گفت, گفتيم چشم هر چه دستور دادند ما اطاعت كرديم ما ايراني بوديم در كودتاي ننگين 28 مرداد به ما گفتند شما ايرانيها بايد بَرده ما شويد گفتيم چشم! ما ايراني بوديم اما وقتي امام و مرجعيّت و روحانيّت و حسينيه و مسجد و اينها به ميدان آمدند قرآن به ميان آمد جوانها را معطّر كرد وقتي جوانها را معطّر كرد ده سال ـ نه هشت سال ـ دو سال جنگ داخلي هشت سال جنگ خارجي ده سال خون دادند و كشور را معطّر كردند هر چه پيروان قرآن و عترت به آمريكا گفتند گفت چشم! به انگليس گفت گفت چشم! به شوروي گفتند, گفت چشم! به آنها گفتند گاز به شما نميدهيم مگر اينكه از ما بخريد گفتند چشم! نفت به شما نميدهيم مگر اينكه عادلانه از ما بخريد گفتند چشم! بايد اسرائيل سفارتش را از اين كشور تعطيل كند برود گفت چشم! اين معناي معطّر شدن كشور است اين كشور را خونها معطّر كرده است و به بركت اين خون شما خواهرها محفل قرآن داشتيد در حضور اساتيدتان هم خودتان هم فرزندانتان هم كوي و برزنتان هم آن محلّهتان هم فضاي مملكت را معطّر كرديد هر جا در اين كشور كار خيري پيدا ميشود به بركت جلسات قرآني شما و امثال شماست.
اگر چهار جا مشكلي پيدا شد در اثر اينكه با شماها و افكار شما و آراي شما كه قرآني است آشنا نبودند مبادا كسي خيال كند بگويد من چون حالا جلسه تفسير قرآن دارم در فلان جا مسئوليتي ندارم يا در فلان اداره سِمتي ندارم در سازندگي اين كشور در استقلال اين كشور در امنيت اين كشور سهمي ندارم اين طور نيست بركت به وسيله همين آيات قرآني است كه فضا را معطّر كرده خيلي از موارد است كه اينها تشخيص نميدهند گاهي مثلاً ميبينيد بيماري يكي, طبيب يكي, دارو يكي, يكي معالجه ميشود يكي معالجه نميشود اينها افسانه نيست آن كه معالجه ميشود پول حلال داشت داروي حلال خريد و استفاده كرد و معالجه شد آن كه علاج نشد دارو همين داروست ولي داروي قاچاق است اينها قصّه نيست حرام و حلال قصّه نيست
.
وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) فرمود: «كسب الحرام يَبينُ في الذريّة»[3] كسب حرام در ذريّه انسان اثر ميگذارد چه رسد به حال خود آدم آن كسي كه با نام خدا پستان در دهن نوزاد ميگذارد آن نوزاد الهي بار ميآيد اينچنين نيست كه اگر يك محفل قرآني بود و آثار سياسي يا آثار دانشگاهي و يا مانند آن كم داشت, بركتش در جامعه روشن نباشد اين طور نيست.
طبق اين بحث كه در زيارت وارث ما به شهدا عرض ميكنيم «طِبتم و طابت الأرض الّتي فيها دُفنتم» زميني كه شهدا آرميدهاند طيّب است اين طهارت اين طيّب بودن اين معطّر بودن نظير نافه آهو نيست كه از خون دستگاه بدني اين آهو ساخته شده باشد آن طهارت و معطّر بودن با ﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾[4] حاصل شده است آنگاه همين قرآن كريم ميفرمايد اگر كشوري طيّب و طاهر شد ميوههاي خوب ميدهد ﴿وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾[5] فرمود كشوري كه طيّب شد ميوه ميدهد به اذن خدا, مگر آنجاها به اذن خدا نيست, هر جا ميوه است به اذن خداست اما اين يك اذن ويژه است اين يك عنايت ويژه است بنابراين هم بايد سعي شما را مشكور دانست و سعي كسي كه بيت شريفش را در اختيار شما گذاشت مشكور دانست و سعي مسئول بزرگوار شما را مشكور دانست و سعي استاد راهنماي شما را مشكور دانست و هم از ذات اقدس الهي توفيق تداوم اين راه را براي همه شما مسئلت كرد و وجود مبارك وليّ عصر(ارواحنا فداه) كه بقيّةالله است شاگردان خود را و پيروان خود را هم بقيّةالله ميكند اين كلمه بقيّةالله نظير اسماي توقيفي نيست بقيّةالله يعني موجودي كه خدا او را نگه ميدارد وجود مبارك وليّ عصر(ارواحنا فداه) در قلّه اين نام و لقب پربركت بقيّةالله است عالمان دين, حافظان شريعت, مؤمنان راستين, شهداي در راه دين اينها هم اولوا بقيّهاند قرآن كريم از بسياري از عالمان دين به عنوان ﴿أُولُوا بَقِيَّةٍ﴾[6] ياد ميكند ميفرمايد چرا اولوا بقيّه جلوي فساد مردم را نگرفتند يك ﴿اُِولِي الْأَلْبَابِ﴾[7] داريم يك ﴿أُوْلِي الْأَبْصَارِ﴾[8] داريم يك ﴿أُولُوا بَقِيَّةٍ﴾, ﴿أُولُوا بَقِيَّةٍ﴾ يعني واليِ بقا, ولايت بر بقا دارد كسي كه جزء ﴿أُولُوا بَقِيَّةٍ﴾ است به تعبير قرآن كريم اين ماندني است.
اين بيان نوراني ذات اقدس الهي در قرآن كريم كه از علما به عنوان ﴿أُولُوا بَقِيَّةٍ﴾ ياد فرموده است باعث شد كه وجود مبارك اميرمؤمنان علي بن ابي طالب(سلام الله عليه) آن طوري كه در نهجالبلاغه است بفرمايد: «العلماء باقون ما بَقي الدّهر»[9] اين بيان نوراني علي بن ابي طالب(سلام الله عليه( ريشه قرآني دارد اگر كسي شاگرد وليّ عصر بود مأموم وليّ عصر بود منتظر وليّ عصر بود بايد سهمي از بقيّةالله داشته باشد آنچه ميماند همين است كتابي كه نزد بشر بود و بشر ساخت مشمول ﴿مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ﴾ است كتابي كه نزد خداست ﴿مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ است ﴿مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾[10] قول بشري عند البشر است ﴿يَنفَدُ﴾ قول الهي عند اللّهي است «يَبقي» اگر كسي با قول الهي مأنوس بود سهمي از بقا دارد.
الآن شما ميبينيد در حوزههاي علميه روزانه هزاران بار ميگويند «قال الشهيد(رحمه الله), قال العلامه(رحمه الله) قال المحقّق(رحمه الله)» اين كم فخر نيست روزانه چندين هزار روحاني از يك عالِم بزرگوار به نيكي نام ببرند اين عالم جزء بقيّةالله است اين معنايش اين است كه اين مأموم امامي است كه بقيّةالله است اين خيلي فضيلت است گاهي افراد ميميرند سالي يك بار ممكن است كه فرزندان به يادشان باشند گاهي ميبينيد الآن هفتصد سال, هشتصد سال كمتر و بيشتر آنها شهيد شدند يا رحلت كردند اما روزانه هزاران نفر ميگويند شهيد(رحمه الله) چنين فرمود علامه(رحمه الله) چنين فرمود, خواجه نصير(رحمه الله) چنين فرمود, محقّق حلّي(رحمه الله) چنين فرمود, در حوزههاي علمي نام افراد را بدون اجلال و تكريم نميبرند نميگويند شهيد اينچنين گفت, علامه اينچنين گفت, اين ادب حوزوي است چه در گفتارشان چه در نوشتارشان ميگويند علامه(رحمه الله) چنين فرمود يا خواجه نصير(رحمه الله) چنين فرمود اينها نشانه بقاست .
در تفسير همين طور است الآن شما ميبينيد بيش از سي سال از رحلت استاد علامه طباطبايي گذشت روزانه صدها نفر ميگويند علامه طباطبايي(رحمه الله) اينچنين ميفرمايد اين نشانه بقاست بيش از 22 سال است از رحلت امام راحل ميگذرد هر روز ميبينيد عدّه زيادي ميگويند امام(رحمه الله) چنين فرمود اينها نشانه بقاست, خيلي فرق است بين اينكه كسي ميميرد گاهي ممكن است سالي يك بار فرزندش به ياد او باشد و كسي كه رخت برميبندد و هزارها نفر در روز براي او طلب مغفرت ميكنند اين براي چيست خب هر دو درس خواندند يكي درس بشري خوانده يكي درس الهي خوانده يكي در فضاي خودش زندگي كرده يكي در فضاي قرآن زندگي كرده يكي گرفتار تكاثر بود يكي از كوثر بهره برد اين كجا و آن كجا! بنابراين در اين فرصت در اين ماهي كه شبش, روزش, سحرش, بينالطّلوعينش, صبحش, عصرش, ظهرش محفوف به رحمت است «هذا شهرٌ نبيّك سيّد رسلك شعبان الّذي حففته منك بالرحمة و الرضوان»[11] ـ ماه شعبان تقريباً نشانه بسط است گرچه ماه رجب ماه پربركت است آن با قبض همراه است اين با بسط همراه است ـ آثار رحمت در اين ماه هست خيلي هم نمانده به ماه مبارك رمضان, طرزي خودمان را آماده كنيم كه خدا ما را به عنوان مهمان بپذيرد خداوند گاهي در سرزمين وحي مهمان را پذيرايي ميكند كه آنجا ضيوفالرحماناند گاهي هم در زمان نزول قرآن ماه مبارك رمضان كه ـ انشاءالله ـ اميدواريم همه شما و عموم علاقهمندان به قرآن و عترت و فرد فرد مسلمانهاي ايران و غير ايران و مسلمانهايي كه در خاورميانه از بيداري اسلامي بهره ميبرند مشمول عنايت ذات اقدس الهي باشند.
[1] . الاعجاز و الايجاز (ثعالبي), ص186.
[2] . مصباح المتهجّد, ص723.
[3] . الكافي, ج5, ص125.
[4] . سورهٴ مائده, آيهٴ 27.
[5] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 58.
[6] . سورهٴ هود, آيهٴ 116.
[7] . سورهٴ بقره, آيهٴ 179.
[8] . سورهٴ حشر, آيهٴ 2.
[9] . نهج البلاغه، حکمت147.
[10] . سورهٴ نحل, آيهٴ 96.
[11]. مصباح المتهجد، ص829.
بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء