يك ماه بندگي و عشق بازي با خدا ، چقدر زود به آخر خط رسيد.چقدر زود مدت مهماني خدا تمام شد . از وقتي اطلاعيه زدند و اعلان كردند ، از دو ماه قبلِ مهماني ، خودمان را آماده كرديم تا مهمان كريم بشويم .
چقدر رنگ خدا گرفتيم ! چقدر آسماني شديم! چقدر دلهاي ما زميني ها عطر بهشتي گرفته است . حيف نيست اين رنگ را از دست بدهيم؟ امروز كه آخرين روز ماه خداست ، هنوز نرفته دلمان تنگ آمدنش شد. ترسم از اين است كه تا سال بعد ، تنها اسممان بر زبان ها افتاده باشد . ترس دارم كه اين صبغة الله را تا سال بعد از دست دهيم و معنويتمان كم شود.
با خودم فكر مي كردم كه اگر اين معنويت را حفظ كنيم چه مي شود؟ يعني امكان اين است كه تا آخر همين طور پاك بمانيم؟
به ياد حديث نبوي افتادم كه شخصي از رسول خدا پرسيد: چه مي شد اين معنويت و اين لذت حضور در مقابل پروردگار را در ماه هاي ديگر هم حفظ مي كرديم؟
- اگر معنويت و خودسازي ماه مبارك رمضان را حفظ مي كرديد ، مي ديديد آنچه من مي بينم و مي شنيديد آنچه من مي شنوم .
تمام حرف همين است كه پاك بمانيم . تمام حرف همين است كه بتوانيم آنچه در سه شب قدر و در اين ماه عزيز بدست آورده ايم را حفظ كنيم. شب هايي كه با العفو العفو به صبح رسانديم و با ناله و گريه استغفار كرديم .
بايد بتوانم اين معنويت را حفظ كنيم .يادمان نرود كه در ميهماني خدا ما را پاك كردند و لايق ملاقات با خدا.
لذت و شور زندگي ما زماني است كه بدانيم خدا از ما راضي است و بيچارگي ما آن زمان است كه در گناه دست و پا بزنيم .
مي ترسم از اينكه يك لحظه رهايم كني وبلغزم . بايد به ريسمان محكم تو چنگ بزنم .بايد همچون رسولت كه در سجاده اش دستها را به سوي تو بلند كرد و ضجه زد و گريه كرد و با دلي ترسان صدا مي زد : الهي لا تكلني الي نفسي طرفة عين ابدا ، تو را بخوانم . خدايا پاكم كردي ،پاكم نگهدار
سيد مرتضي جعفري