شنبه ، 3 آذر ، 1403
حداقل
پیوند های مرتبط
حداقل
چشمه معرفت
کد خبر: 256   |  دفعات بازدید : 2969   |  نظرات : 0 RSS comment feed   |   نسخه چاپی   |   ارسال به دوستان  

انصاف در زندگی ما!

13 شهريور, 1391 15:14
انصاف در زندگی ما!

با خودم فكر مي كردم ؛ چه شده است كه مردم اينقدر حريص مال و منال شده اند . چه شده كه اينطور به حلال و حرام بودن پولشان بي تفاوت شده اند . چقدر آدم هاي اين دوره با آدم هايي كه 10 سال پيش مي شناختم فرق كرده اند.

 

پیامبر(ص) فرمودند: « الْعِبَادَةُ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَالْبِنَاءِ علَى الْمَاء ؛ كسی كه مال حرام می خورد و عبادت هم می كند، مثل كسی است كه روی آب ، ساختمان می سازد.»

لقمه ي حرام در زندگي خيلي از ما آدم ها ، رواج دارد و شايد بگويم : بدون اين بي انصافي ها روزمان شب نمي شود.

 

بعضي وقت ها مي ديدم كه شخصي مي پرسيد : حاج آقا ! من زندگيم اينطوره . هر كاري مي كنم نمي تونم زندگيم رو بچرخونم ، بايد چه كار كنم؟ نميخوام بگم همه ي مردم دردشان از همين جا آب مي خوره ، نه . بعضي از اين مردم قرباني حرام خواري بعضي ديگر هستند.

 

راه حلي كه من به اين افراد مي دادم ، راه حلي عمومي است ، هم براي من كه طلبه ام ، هم براي يك كاسب و بقال ؛ بايد با مردم انصاف داشته باشيم تا خدا هم با ما انصاف داشته باشه.

 

تاكسي مسافر رو سوار مي كنه و به مقصد مي رسونه ، به بهانه ي اينكه پول خورد ندارم ، صد تومان يا دويست تومان اضافه مي گيره . شايد اين مبلغ خيلي خيلي كم باشه و اصلا توي ديد نياد اما ، همين صد توماني كه مسافر با هزار دلتنگي ميده صدها هزارتومان راننده رو آتيش مي زنه .

 

دنبال امام زمانش می گشت . گفتند : امام زمان را در مغازه ی این قفل ساز می توانی پیدا کنی . هر کجا بود خودش را به مغازه ی قفل ساز رساند . دید سیدی نورانی روی صندلی مغازه ی قفل ساز نشسته است و قفل ساز در کنار این سید مشغول تعمیر قفل  است.
پیر زنی وارد مغازه شد ؛ آقا این قفل را 3 شاهی می خرید ؟

 

قفل ساز گفت : خواهرم! قفل شما ، هشت شاهی ارزش دارد و اگر کلید هم می داشت 10 شاهی ارزش داشت
پیرزن گفت : حاضرم همان 3 شاهی بفروشم ، از اول بازار تا اینجا هیچ کدام از مغازه ها حتی حاضر نشدند به قیمت 3 شاهی این قفل را از من بخرند .
خواهرم تو مسلمانی و من هم مسلمان. چرا مال مسلمان را ارزان بخرم من نمی‌خواهم تو ضرر کنی.

 

این قفل هشت شاهی ارزش دارد و من اگر بخواهم در معامله سودی ببرم آن را به قیمت هفت شاهی می‌خرم چون در این معامله بیشتر از یک شاهی سود بردن بی‌انصافی است.
سید نگاهش را برگرداند و گفت : نیازی نیست شما به دنبال ما بگردید ، مثل این قفل ساز باشید تا خود به زیارت شما بیاییم.

 

راستي ، اين همه  شيون و گريه و ناله ي ما براي دوري از يوسف زهرا با انصاف آميخته شده است يا اينكه اشك ها نمايشي است ؟ مراعات انصاف تنها در اين چيزها نيست ، غيبت ، دروغ ، تهمت همه و همه چيزهايي است كه بي انصافي تلقي مي شود .

امتیاز : Article Rating|  
انصاف در زندگی ما!
نظرات
در حال حاظر نظری وجود ندارد. اولین نفری باشید که نظر می دهید.
ارسال نظر

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وب سایت

تصویر امنیتی
کد نمایش داده شده را وارد نمایید:

حداقل
جستجو