یکی از مختصات وضعیت عربستان در زمان ظهور پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، جاهلیت تاریک است. زیرا مردم در جهل مرکب به سر می بردند نه تنها جاهل بودند حتی بر جاهلیت خود نیز جاهل بودند. انسان اگر بداند که جاهل است در رفع جهلش تلاش می کند . اما اگر نداند که جاهل است ، بسیار از خود راضی بلکه خود را عقل کل می داند و دیگران را جاهل فرض می کند.
آگاه کردن جاهلین به جهل مرکب بسیار سخت تر از جاهلین معمولی است .از این رو در اینگونه جوامع ، فتنه و جنگ و خشونت و بی عاطفگی بسیار شدید خواهد بود. علی (ع) در یکی از توصیفاتش اوضاع زمان بعثت را چنین بیان می کند :« خداوند سبحان ، پیامبر اکرم (ص) را در حالی فرستاد که مردم در وادی حیرت گمراه و در آشوبی مشوّش و منحرف . هوای نفسانی آنان را در خود غوطه ور ساخته و کبر و نخوت در لغزشگاه هایشان انداخته بود. جاهلیت تاریک آنان را سبک سر و سبک روح (بی شخصیت)نموده بود. آنان در تزلزل و اضطراب ، عمر را در حیرت می گذراندند و در گرفتاری ناشی از جهل به سر می برند.
فلسفه بعثت
برای بعثت فلسفه های زیادی بیان کرده اند ، ولی از بررسی مجموعه آنها یک نکته اساسی حاصل می شود که تمام نکات دیگر فلسفه بعثت در آن نهفته است . آن نکته اساسی و کلی عبارتست از خداشناسی صحیح . اگر خداشناسی به طور صحیح و به دور از افکار و رسومات غلط غیر توحیدی باشد ، همه چیز در پرتو خدا شناسی آشکار می گردد.
نبوت ، معاد، امامت و عدل ، همه در دل توحید نهفته است . در عرب جاهلی لفظ خدا در میان بود و مردم به لفظ الله قسم یاد می کردند ولی معنای آن در میان مردم نبود . به همین جهت ضمن اینکه الله می گفتند ، هزاران نوع بت را نیز می پرستیدند . حرف خدا بود ولی اطاعت از خدا نبود ؛ اطاعت از شیطان جای اطاعت از خدا را گرفته بود.
پیامبر اکرم (ص) آمد تا با رها کردن مردم از دام جهل و عناد ، خدا را به آنها بشناساند و مردم را از اطاعت بت و پیروی شیطان رها سازد و به اطاعت خدا و پیروی از وی رهنمون سازد.
مردمی که چشمشان فقط اجسام را می دید ، اکنون به مرحله ای از کمال رسیدند که انوار غیبی را ملاحظه می کنند. لحظه به لحظه خود را با عظمت بی منتها رو به رو می بینند. بگونه ای که بعد از گذشت قرنها از عمر شریفش یکی از پیروانش در سایه ی عنایت وی به مقامی رسیده است که می گوید :
هر نظرم که بگذرد جلوه ی رویش از نظر
بار دگر ببینمش بهتر از آنچه دیده ام
فردین صالحی