[جابر گويد] روزى امام باقر عليه السّلام از منزل خارج شد در حالى كه ميفرمود:
جابر! بخدا سوگند، شب را غمگين و دل نگران به صبح رساندم، پرسيدم: فدايت گردم! غم و دل نگرانيتان براى چيست؟ براى دنيا؟! فرمود: نه جابر بلكه غم و اندوهم نگرانى از آخرت است، جابر! هر كس آن پاكى حقيقت ايمان بر دلش وارد شود ديگر كمتر توجّهى به هيچ زيور دنيائى نكند، براستى خوشى بزيور دنيا فقط و فقط بازى است و سرگرمى، و بى شكّ سراى آخرت، زندگانى [راستين] است.
جابر! در خور و شايسته فرد مؤمن نيست كه به خوشى زندگى اين سرا تكيه و اعتماد كند، و اين را بدان كه دنياپرستان همان جماعت غافل و فريبكار و نادانند، و دلدادگان به آخرت همان مؤمنان و عمل كنندگان (تلاشگران) و زاهدانند كه اهل دانش و فهم، و نيز اهل انديشه و اندرز و آزمونند، كه بهيچ وجه از ياد خدا بودن خسته و ملول نمى شوند.
جابر! اين را بدان كه بدون هيچ شكّى پرهيزگاران همان توانگرانند، كه اندك از دنيا بى نيازشان ساخته، و هزينه و خرجشان ناچيز است، اگر كار خيرى را فراموش كنى بيادت آورند، و چون آن را انجام دهى ياريت كند، خواست دل و لذّتشان را پشت سر انداختند، و طاعت پروردگارشان را پيش رويشان مقدّم داشتند، و به راه خير و ولايت دوستان خدا نگريستند، پس در نتيجه به آنان دل بستند و بديشان گرويدند و از آنان پيروى كردند.
[جابر!] در اين دنيا چنين منزل گزين كه آن را همچون باراندازى در نظر گيرى كه در آن بار انداخته و ساعتى بعد كوچ خواهى كرد، يا همچون ثروتى دان كه در خواب بينى كه بدان بهرهمند شده و بدان خاطر خوشحال و مسرور گردى، سپس از خواب بيدار شوى در حالى كه هيچ چيزى در دست ندارى، و من تنها بدين جهت برايت مثالى زدم تا در صورت توفيق الهى در آن انديشه كنى و آن را بكار بندى.
پس اى جابر، آنچه از آئين و حكمت الهى كه بتو سپردم آن را نگهدار، و از در خيرخواهى وارد شو و ببين كه خداوند در زندگيت و بطور كلّى در نزد تو داراى چه مقامى است، پس همان براى تو نزد خدا- چون بسوى او باز گردى- پيمان و ضمانتى خواهد بود.
ببين كه اگر اين سرا در نظرت [غير از] آن چيزى بود كه برايت تعريف كردم، در اين صورت همين امروز [بدون از دست دادن فرصت] از آنجا به سراى خشنودى (يعنى آخرت) كه گله پذير است نقل مكان كن ، پس چه بسا شخصى كه براى رسيدن به هدف دنيائى حرص مى زند، چون بدان رسد وبال آن گريبانش را بگيرد و بدان سبب بدبخت شود، و چه بسا فردى كه امرى از امور آخرت را ناخوش دارد ولى چون بدان رسيده همان مايه سعادتش شده است (يعنى همان كار را كه ناخوش مى داشت موجب خوشبختى و سعادتش گرديد).