به گزارش سايت جامعه علميه اميرالمؤمنين عليه السلام درس اخلاق پنجشنبه 12 ارديبهشت ماه سال 1392 همراه با مراسم اهداء جوايز طلاب ممتاز حوزه علميه اميرالمؤمنين(ع) با سخنراني حجت الاسلام و المسلمين كرباسي در مسجد ولي الله الاعظم(عج) برگزار شد.
استاد كرباسي رئيس هيئت امناي جامعه علميه اميرالمؤمنين عليه السلام با قرائت آيه شريفه«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» بحث اخلاق خود را آغاز نموده و فرمودند:
خداوند متعال در اين آيه شريفه مي فرمايند: ما اين خانه قيامت را -كه توصيفش در آيات قبل بيان شد-براي كساني قرار داديم كه خود را برتر از ديگران نمي بينند و اهل فساد در زمين نيستند و عاقبت براي كساني است كه تقوا پيشه و پروا پيشه باشند.
انسان در مراحل مختلف زندگي به نزديكان خود دل مي بندد، و نسبت به آنها محبت و عشق پيدا مي كند. اولين موجودي كه انسان عاشق او مي شود، مادر است و بعد از مدتي عشق و محبت پدر در دل او جاي مي گيرد. با گذشت زمان محبوب هاي ديگري هم خواهد داشت؛او به خواهر و برادر،دوست، معلم، همسر و فرزند و ... علاقه مند مي شود اما ممكن است حوادثي رخ دهد و فاصله هايي پيش آيد و انسان از محبوب هايش جدا شود.
در مسير زندگي، انسان اكتساباتي خواهد داشت كه گاهي اوقات معشوق او مي شوند مثلا :درس مي خواند، استاد مي شود، دنبال كاسبي مي رود، مبلغي پول پس انداز مي كند ، پست و مقامي بدست مي آورد، همه اينها گاهي معشوق او مي شوند.
عزيران من گول نخوريد! اينها همه تمام شدني است، اينها همه عشق مجازي است. عشق حقيقي همان كسي است كه مي گويد:«وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» از رگ گردن به شما نزديكترم. منظور اين پوست و گوشت و استخوان نيست، اين نزديك بودن يعني: همانطور كه اگر رگ گردن كسي گرفته شود خفه مي شود و ميميرد خداهم اگر اراده بفرمايد كار تمام است.
« تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ » عشق واقعي آنجاست. اشاره با لفظ تلك به خاطر دور بودن و بعد مكاني نيست بلكه اشعار به عظمت مشارٌاليه دارد.
« نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ »ما قرار مي دهيم اين سراي عظيم را براي كساني كه در زمين برتري طلبي نداشته باشند. اين برتري طلبي از همين عشقهاي مجازي ناشي مي شود. كسي كه حساب بانكيش سنگين است، طلبه اي كه سطح دانشش بالا مي رود و مدارج علمي را طي مي كند ممكن است دچار عشق مجازي شود. راه نجات اين نيست كه درس نخوانيم و پيشرفت نكنيم بلكه در هر كاري بايد متوجه سراي باقي باشيم « تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ » هدف آنجاست، هدف خداست.بايد به بهترين شكل درس خواند اما نه براي اول شدن و به جايي رسيدن؛ بلكه براي جلب رضايت خداوند.
به نظر بنده، اين آيه شريفه بزرگترين خطر پيش روي ما طلبه ها را گوش زد مي كند.
از مرحوم علامه طباطبايي رحمت الله عليه استاد بزرگِ فقه، تفسير،فلسفه و كلام، نقل است كه:
در نجف اشرف درس اخلاقي برگزار مي شد.در آن زمان طلبه ها براي شركت در جلسات درس، از استاد اجازه مي گرفتند و تا استاد اجازه نمي داد نمي توانستند در آن درس شركت كنند. علامه طباطباي(ره) براي شركت در اين جلسات از استاد اخلاق كسب اجازه مي كند اما استاد به ايشان اجازه نمي دهد. روزي استاد را در راه ملاقات مي كنند و از استاد مي خواهند تا به ايشان اجازه شركت در درس اخلاق را بدهند. اما طبق نقلي كه براي بنده شده استاد اجازه نمي دهد و مي فرمايد:«شما در مجلسي كه مي روي بالاي مجلس مي نشيني و خودت را از ديگران بالاتر مي بيني »
نتيجه اين هشدار را شاهد بوديم كه مرحوم علامه طباطبايي هميشه در پايين ترين نقطه مجلس مي نشست.
بزرگترين خطر پيش روي ما برتري طلبي و غرور است ، اينكه طلبه اي انتظار داشته باشد ديگران جلوي پاي او بلند شوند و براي او احترام خاص قائل شوند خطر بزرگي است.اين غرور ممكن است انسان را به جايي برساند كه حتي رو در روي رهبر خويش ايستاده، مرجع تقليد و استاد خود را زير سؤال ببرد.
من افراد فراواني را مي شناسم كه هم مورد تاييد امام راحل بودند و هم خودشان را فدايي رهبر مي دانستند اما امروز ضد ولايت فقيه عمل مي كنند. حتي طلبه اي را مي شناسم كه در گذشته مدافع ولايت فقيه بود اما امروز در راديو هاي بيگانه عليه ولايت فقيه فعاليت دارد. ريشه اين انحرافات در غرور است.
نمونه بارز اين انحراف حرفهايي است كه پيش از رحلت آيت الله خوشوقت شايع شده بود، آيت الله خوشوقت را همه مي شناسيم و ديديم مقام معظم رهبري(حفظه الله تعالي) در رحلت ايشان چه پيام سنگيني صادر نمودند و به راحتي مي توانيم بگوييم ايشان استادِ اخلاق بودن آيت الله خوشوقت(ره) را امضاء كردند. در مقابل چنين شخصيت عظيمي، يك مداح و نوچه هايش حركت بسيار زشتي انجام دادند و تهمت هاي ناروايي به ايشان زدند و مي گفتند آيت الله خوشوقت منكر حضرت رقيّه(س) است. درحالي كه ايشان فرموده بودند: بيش از 30 سال است در مسجد ما روضه حضرت رقيه خوانده مي شود.
در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق عليه السلام روايت است:« المغرور في الدنيا مسكين، وفي الآخرة مغبون، لانه باع الافضل بالادنى،»انسان مغرور در دنيا احتياج دارد به پست ، مقام و هرچه بتواند به آن تفاخر كند و در آخرت زيان ديده است چون بهترين را به پست ترين فروخته است.
«وربما اقمت نفسك على العبادة متكلفا والله يريد الاخلاص» چه بسا انسان با تكلف خودش را به عبادت وا مي دارد در حالي كه خداوند اخلاص مي خواهد
« وربما افتخرت بعلمك ونسبك، وانت غافل عن مضمرات ما في غيب الله تعالى» چه بسا به علم و نسب خود افتخار مىكنى و غافل هستى از آن حقايقي كه در علم غیب پروردگار است
« وربما توهمت انك تدعو الله وانت تدعو سواه. وربما حسبت انك ناصح لخلق وانت تريدهم لنفسك ان يميلوا إليك. وربما ذممت نفسك وانت تمدحها على الحقيقة » و چه بسا خداوند را مىخوانى با اینكه در حقیقت غیر او را مىخوانى و چه بسا گمان مىكنى كه مردم را نصیحت مىكنى و حال آنكه مردم رابراى خود مىخواهى كه به تو تمایل پیدا كنند،
« و اعلم انّك لن تخرج من ظلمات الغرور و التمنى، الاّ بصدق الانابة الى اللَّه تعالى » و بدان كه از ظلمات غرور و آرزو خارج نمىشوى مگر به اینكه به راستى به خدا برگردى و براى او تواضع كنى.
استاد كرباسي در پايان فرمايشات خود از زبان مرحوم آيت الله بهجتي امام جمعه فقيد اردكان داستاني نقل كردند كه موجب انفعال دروني حاضرين شده و دلهاي سوخته سربازان امام زمان را با اشك چشمشان آبياري كرد.
آيت الله بهجتي در جلسه اخلاقي كه در جامعه علميه اميرالمؤمنين (عليه السلام) تشريف داشتند فرمودند: در نجف اشرف طلبه اي به نام ميرزا حسن با استادش ميرزا علي هم حجره بود،از ميرزا حسن نقل كرده اند كه: شبي در عالم خواب عزرائيل را ديدم كه با هيبتي ترسناك وارد حجره شد و به سراغ بستر ميرزا علي رفت در همين حال وجود مقدس اميرالمؤمنين عليه السلام وارد حجره شدند. حضرت عزارائيل از امام پرسيد: آيا او(ميرزا علي) از شيعيان شما است؟امام پاسخ مثبت دادند و عزرائيل همچون بوئيدن گلي خوشبو جان ميرزا علي را گرفت. سپس به سمت من برگشت، بسيار ترسيده بودم حضرت عزرائيل رو كرد به اميرالمؤمنين(عليه السلام) و پرسيد آيا ميرزا حسن از شيعيان شماست؟آقا سكوت كردند، دوباره پرسيد باز هم حضرت سكوت كردند و براي بار سوم هم حضرت جواب ندادند.از شدت ناراحتي از خواب پريدم. دوان دوان خود را به ضريح مطهر آقا رسانده، با ناله و حسرت عرض كردم: آقا جان مگر من چه كرده ام؟ من كه پناهي جز شما ندارم. من آمده ام كنار حرم شما تحصيل علم كنم و ...
در همين حال ميرزا علي بالاي سرم آمد و احوالم را جويا شد و فرمود ناراحت نباش؛ خوشا به حالت كه به تو تذكر دادند تا پيش از مرگ متوجه شوي و كاري براي خود انجام دهي.
استاد(ميرزا علي) براي شاگردش(ميرزا حسن) خاطره اي از دوران طلبگي خود در قزوين نقل مي كند، مي گويد: مدرسه ما در قزوين خادمي داشت به نام "مشهدي محمد"كه او را "مش محمد" صدا مي زدند. مش محمد پيرمرد بي سواد و بسيار متواضعي بود. او بقدري به طلاب محبت و خدمت مي كرد كه طلبه ها بي هيچ پروايي به او دستور مي دادند و حتي انجام كارهاي شخصي خود از قبيل پهن كردن رختخواب، آب كردن آفتابه براي طهارت و... را از او مي خواستند.
در يك شب تابستاني كه روي پشت بام مدرسه خوابيده بودم احساس كردم هوا سرد است.مش محمد را چندين بار صدا زدم تا برايم پتو بياورد اما جواب نداد. ناچار برخاستم و ديدم حجره او نوراني است؛ نوري كه تا به آن زمان نديده بودم.از پشت بام پايين آمدم تا بدانم نور از چيست؟ اما تنها توانستم تا جايي كه صداي او را مي شنيدم جلو بروم. مدتي گذشت آن نور خاموش شد و خادم مدرسه از حجره اش بيرون آمد. جلويش را گرفته، مجبورش كردم تا ماجرا را برايم توضيح دهد و الاّ طلبه ها را بيدار مي كنم تا بدانيم با كه صحبت مي كردي.
مش محمد همه چيز را برايم گفت و قول گرفت تا هست رازش را براي كسي فاش نكنم و رفتارم با او تغيير نكند. او گفت: آقا و مولاي من امام زمان(عج) گاهي اجازه مي دهند براي دست بوسي به محضر ايشان شرف ياب شوم؛ بعضي اوقات هم ايشان تشريف مي آورند حجره بنده.آقا به من فرمودند: يكي از ياران ما ازدنيا رفته آماده باش تا جانشين او بشوي.
ميرزا علي مي گويد: چند روزي گذشت، مَش محمد صدايم زد و وصيت كرد تا لوازم حجره اش را بفروشم و ديونش را بپردازم و رفت. آمدم در حياط مدرسه داد زدم، طلبه ها را خبر كردم كه: بياييد مش محمد رفت!
طلبه ها گفتند: نگران نباش،مطلب مهمي نيست خادم زياد است.كس ديگري مي آيد.
گفتم: نمي دانيد چه شخصيتي را از دست داديم.
دستيابي به اين مقامات، نتيجه تواضع و دوري از خودخواهي و غرور است.خداوند همه ما را از گرفتاري هاي نفساني و در رأس آنها غرور و تكبر محفوظ بدارد.
پس از درس اخلاق اسامي ممتازين درسي پايه هاي اول تا نهم توسط مدير حوزه قرائت، و جوايزي به ايشان اهداء گرديد.