درس اخلاق پنج شنبه 14 آذر ماه با سخنراني حجت الاسلام و المسلمين خسرو شاهی،مدير حوزه هاي علميه استان تهران و با حضور طلاب و اساتيد حوزه علميه اميرالمومنين(ع) در مسجد ولي الله اعظم(عج) برگزار شد.
به گزارش سایت جامعه علمیه امیرالمومنین عليه السلام حجت الاسلام و المسلمين خسرو شاهی در این سخنرانی به بيان بخشي از زندگی امام موسی صدر پرداخته و با اشاره به نقش ایشان در لبنان و انقلاب اسلامی ایران خاطراتی از ایشان نقل فرمودند.
مسئول حوزه های علمیه تهران در ابتدای این جلسه فرمودند: من این جمع را بهشتی میدانم و از اینکه اینجا نشسته ام احساس غرور میکنم. بعد از ورود به حوزه بیشتر با شخصیت امام موسی صدر آشنا شدم و باور های قبلی که نسبت به امام موسی صدر داشتم را واقعا در ایشان دیدم. من امام موسی صدر را به عنوان یک شخصی که جانشین انبیا بود میدیدم. زندگی ایشان رو هم شنیده ام و هم خوانده ام همچنین افکار ایشان را هم شنیده ام هم خوانده ام هم از خودشون شنیدم.
این استاد اخلاق با طرح یکی از سوالات متداول طلاب فرمودند: گاهی این فکر در ذهن برخی از طلاب هست که ما آمده ایم در حوزه درس می خوانیم از جامعه المقدمات، سیوطی، لمعه،کفایه، بعد درس خارج در جامعه چه کار میشویم؟ و در کجای جامعه قرار میگیریم؟ در جامعه چه موقعیتی برای ما وجود دارد؟ زندگی امام موسی صدرجواب به همه این سوالات است.
آیت الله خسروشاهی خانواده عالم امام موسی صدر را اینگونه شرح داند که: ایشان در خانواده ای روحانی، به دنیا آمدند. پدر ایشان مرحوم آیت الله سید اسمائیل صدر از مراجع بزرگ عراق بودند. پدر آقا سید اسمائیل، آقا سید صدر الدین صدر از مراجع بزرگ اصفهان بودند.
این استاد اخلاق حوزه های علمیه راز موفقیت امام موسی صدر را اینگونه شرح دادند که: امام موسی صدرموقعیت های جامعه را در زندگی به خوبی تشخیص میدادند. اینکه در جامعه ما من چه وظیفه ای دارم و در ضمن چه استعدادی دارم. مثلا مرحوم علامه طبلطبایی در تفسیر، استعداد بیشتری داشتند، مرحوم نایینی هم در فقه متبحر بود هم در اصول اما استعداد خودشان را در اصول بیشتر نشان دادند. این دو چیز در امام موسی صدر بود هم اینکه موقعیت جامعه را بخوبی تشخیص میداد که من در جامعه چه باید بکنم هم اینکه من بیشتر چه استعدادی دارم.
ایت الله خسرو شاهی زندگی امام موسی صدر را اینگونه توصیف میفرمایند که: ایشان سال 1307در قم متولد شدند. درس های دبیرستان را درقم خواندند و قبل از اینکه دیپلم بگیرد وارد حوزه شدند. امام موسی صدر استعداد فوق العاده ای داشتند، هم مطلب را زود می گرفتند و هم زود می فهمیدند. ایشان هم استعداد بالایی داشتند و هم پر مطالعه بودند. در سایه استعداد بالایشان در کنکور دانشگاه قبول شدند. و ایشان فرمودند تقریبا تنها معمی بودم که در دانشگاه تهران درس میخواندم.
آیت الله خسرو شاهی افزودند: امام موسی صدر روابط عمومی بالایی داشتند. کسی پیش ایشان نرفته بود که ناراحت برگردد. یکی از خصوصیات ایشان لبخند بود که همیشه بر لب داشت. امام موسی صدر هیکل بلند و چهره زیبایی داشتند، مخصوصا لبخندش که من ندیدم با چهره عبوس جایی وارد بشوند. این لبخند حاکی از تصمیم ایشان بود که میخواستند با جامعه ارتباط مثبت داشته باشند. سید صدر الدین صدر میفرمودند: (من با تمام اساتیدم در دانشگاه رفیق بودم. آنهارا دعوت میکردم بیایند خانه ما در قم)، آن هم با آن جو دانشگاه آن زمان که اصلا روحانی را قبول نداشتند.
در ادامه صحبت ها، آیت االه خسرو شاهی خاطره بسیار جالبی را نقل فرمودند که: امام موسی صدر می فرمودند ما یک بار در لبنان، جلسه ای رفتیم که همه آخوند های مشهور انجا بودند. و رئیس جمهور لبنان هم در آن جلسه بود. موضوع جلسه در مورد این بود که چه کار کنیم وضع شیعیان در لبنان، بالا تر برود و بهتر بشود. مرحوم مغنیه صاحب یک دور تفسیر قرآن نیز انجابود. آقای مغنیه هم شخصیت بسیار عالم و فاضلی بودند. مرحوم مغنیه شروع کردند به صحبت کردن که این آخوند های ایرانی می آیند اینجا وضع مارا بهم میزنند، ولی ما خودمان می توانیم کار خودمان را انجام دهیم و هیچ احتیاجی به آخوند های ایرانی نیست! در جلسه ای که ریس جمهور یک مملکت آن هم مسیحی وجود داشت ، انتقاد یک آخوند شیعه از یک آخوند شیعه دیگر، خیلی آدم جا می خورد. و قتی نوبت به امام موسی صدر رسید ایشان شروع کردند به تعریف کردن از آقای مغنیه. که ایشون حق دارد بر گردن همه ما، ایشون صاحب یک دور تفسیر است، مقالات زیادی نوشته، استاد ما است. جلسه ای که در اثر انتقادات آقای مغنیه متشنج شده بود به کلی فضا عوض شد و از آن لحظه به بعد مرحوم مغنیه یکی از طرف داران شدید آقای صدر شدند. این رو ماباید درس بگیریم که اگر همه چیز مان برای خدا باشد خیلی چیزا حل خواهد شد.
ریئس حوزاه های علمیه تهران خاطر دیگری، در مهمان نوازی ایشان ذکر کردند که: زمانی که در نجف زندگی میکردند و مستاجر بودند، مهمان برایشان آمد. امام موسی صدر نقل میکند که من پول نداشتم تا از مهمان هایم پذیرائی کنم، به همین خاطر فرش خانه را جمع کردم دادم و دادم به مغازه چلو کبابی تا بتوانم برای مهمان هایم غذا بیاورم و از آنها پذیرائی کنم. مرحوم آقا شیخ مرتضی حایری فرزند آیت الله موسس میفرمودند: ما ماه ای یک شب، شام خوب میخوردیم؛ رو حانیت ما با این وضع رهبری انقلاب را در دست گرفت.
این استاد اخلاق جریان سفر امام موسی صدر به لبنان را ایگونه شرح دادندکه : زمانی که ایشان حدودا سی سال داشتند، آیت الله سید شرف الدین از دنیا رفتند، و جای ایشان در لبنان خالی بود. به همین خاطر علما و مردم لبنان از امام موسی صدر دعوت کردند که به لبنان بیایند. ایشان هم زندگیشان را به لبنان بردند و ابتدا در شهر ثور که اکثرا در انجا شیعه هستند ساکن شدند.
آیت الله خسرو شاهی د رادامه به خدمات امام موسی صدر اشاره داشتند و فرمودند: آن زمان شیعیان فقیر ترین افراد در لبنان بودند. مسیحیان را غرب و سنی ها را شیخ های عرب حمایت میکردند، اما شیعیان با اینکه اکثریت جمعیت لبنان را تشکیل میداد فقیر ترین افراد لبنان بودند. به همین خاطر ایشان هنرستانی درست کردند و از شهید چمران دعوت کردند که مدیر آن هنرستان شود. همچنین یک استاد فرش بافی را از کاشان دعوت کردند تا در آنجا درس بدهد، بعد دختران و پسران یتیم و یا فقیر را در آن آموزشگاه خیاطی و آشپزی و فرش بافی یاد میدادند. البته این هنرستان هنوز در لبنان است.
ایشان با اشاره به تشکیل شاخه نظامی جبه (العمل) بیروت توسط امام صدر و شهید چمران فرمودند: آن شاخه نظامی الان تبدیل به حزب الله شده و سید حسن نصر الله شاگرد امام موسی صدر است، از لحاظ استقلال فکری.
این استاد اخلاق، در آخر با اشاره به نقش امام موسی صدر در انقلاب ایران فرمودند: انقلاب ما یک سهمش یا چندین سهمش مخصوص ایشان است. انقلابیون ما که نمی توانستند در عراق زندگی کنند و صدام آن هارا اذیت میکرد، به لبنان میرفتند و امام موسی صدر به آنها پناه می داد و آنها را از لحاظ مالی تغذیه میکرد.