درس اخلاق هفتگی جامعه علمیه امیر المومنین علیه السلام در تاریخ یازدهم آذرماه سال تولید، پشتیبانی ها و مانع زدایی ها با حضور حجت الاسالام و المسلمین محمدرضا کرباسی در مسجد ولی الله اعظم عجل الله فرجه برگزار شد.
حجت الاسلام والمسلمین کرباسی در این مجلس به بیان معنای حکمت و شیوه ی به دست آوردن آن، با محوریت سوره شریفه لقمان پرداخته و گفتند: حکیم در زبان فارسی به معنای فرزانگی است. این حکمت که این که خداوند به لقمان حکمت عطا کرد دلایلی دارد که در ویژگی های شخصیتی او باید بررسی شود. بنا به قول امام صادق علیه السلام این حکمت را به واسطه مال و مقام و یا خانواده یا نیروی جسمی و زیبایی ظاهری به دست نیاورد. بلکه ویژگی های دیگری داشت.
تولیت جامعه علمیه امیرالمومنین علیه السلام ضمن اشاره به حدیثی از امام صادق علیه السلام1 به برسی علت اعطای حکمت به لقمان پرداخت. ایشان در این باره گفت:
اول این که لقمان فرد بسیار باحیایی بود و کسی قضای حاجت وی را ندیده بود. شاید به نظر شما که امروز زندگی میکنید این یک امر عادی باشد اما کسانی که مثل من برای تبلیغ به روستاهای افتاده رفتهاند میدانند. یکسال به روستایی رفتیم که حتی یک دستشویی در آن وجود نداشت. در اینجا است که عیار شخص سنجیده می شود.
از ویژگی های دیگر وی این بود که هرگز به چیزی نمی خندید. مبادا به گناه بیفتد. حال باید دید من و شما چه می کنیم؟ اگر کسی را دست می اندازیم تا بخندیم وای به حالمان! خندیدن خوب است خنده حلال ایرادی ندارد. اما خنده ای که مطمئن باشند گناه ندارد.
ویژگی دیگر این بود که عصبانی نمی شد و با هیچ انسانی مزاح نمی کرد که ظاهراً معنای این عبارت این است که شوخی دستی و خارج از عرف نمیکرد. والا مزاح فی نفسه ایرادی ندارد. دیگر این که به خاطر عطای دنیا خوشحال نمی شد و همچنین برای مال دنیا غصه نمیخورد. نه برای دنیا خوشحال میشد و نه برای دنیا ناراحت میشد.
در ادامه فرمونه است: خداوند به او فرزندان زیادی عطا کرده بود اما اکثرشان پیش از او فوت کردند. به طور طبیعی اول پدر از دنیا میرود و بعد فرزندان. اما حضرت لقمان ابتدا فرزندانش فوت کردند و بعد خودش. لاکن برای فوت هیچ کدام گریه نکرد. احتمالاً شما درک نمیکنید داغ فرزند چقدر سخت است. امام خمینی وقتی که حاج آقا مصطفی شهید شد یک جمله فرمودند: «مصطفی امید اسلام بود» همین! گریه هم نکرد. البته آن گریه غیر اختیاری و در خلوت ایرادی ندارد اما گریه اعتراضی نداشت. گریه ای که دیگران از آن برداشت اعتراضی بکنند هم نداشت.
نشد که دو نفر را در حال دعوا و منازعه ببینند اما آنها را باهم صلح و آشتی ندهد. الان در تهرانِ ما اگر دو نفر دعوا کنند کسی جلو نمی آید. اما لقمان اینطور بود که اصلاح میکرد بین افراد و از آنها جدا نمی شد تا اینکه با هم دوست شوند و محبت بین شان ایجاد شود.
هیچ سخن نیکویی را نمی شنید مگر اینکه از گوینده بپرسد تفسیر این حرف چیست؟ این حرف را از کجا میگویید؟ هم تاویل و تفسیر را از خود گوینده میپرسید و هم منبع را.
همواره همنشین حکما و فقها بود. وقتی یک مدت مدرسه تعطیل میشود بعضی از دوستان ظاهرشان تغییر میکند. از لباس و اصلاح سر و صورت و حتی تصویر پروفایل شان تغییر می کند. چون در آن ایام همنشینان شان تغییر میکند. اما زمانی که اینجا و در کنار سربازان امام زمان علیه السلام هستند و با این خوبان همنشین هستند رفتارشان و ظاهرشان خدایی می ماند. لقمان هم سعی میکرد همنین کسانی باشد که رنگ و بوی خدایی دارند.
ویژ گی بعدی این بود که دائم خودش را درمان می کرد. این خیلی ارزشمند و مهم است. من گاهی اوقات مریض هستم اما خودم نمیدانم. این خیلی بد و خطرناک است. یکی از بهترین نعمت های خداوند متعال نعمت درد است. درد یکی از نعمت های خوب است که اگر نبود ما نمی فهمیدیم که فلان جای بدنمان عفونت کرده و اگر نمیرفتیم مداوا کنیم نتیجهاش مرگ میشد. یا یک خسارت زیادی مثل قطع عضو. تا ناراحتی یک گوشه ای از تن به وجود میآید درد هشدار میدهد. اگر دندان درد گرفته اگر چشم از درد گرفت اگر سردرد گرفت به دکتر مراجعه می کنی تا مداوا شوی و جلوی خطر را بگیری. این مهم است که انسان جلوی درد معنوی خودش را هم بگیرد و بفهمد کجا بیماری دارد و آن را درمان کند. لقمان خودش را با عبرت ها مداوا میکرد. در همین مدرسه عبرت زیاد است لحظه لحظه زندگی شما برای یکدیگر عبرت است.
در ادامه می گوید که به واسطه این ویژگی ها که گفتیم خداوند به او حکمت داد این ویژگی هایی که امام صادق علیه السلام بیان فرمودند و من بعضی از آنها را برای شما گفتم خداوند به او حکمت داد و عصمت به او عطا کرد.
به این عصمت میگویند عصمت اکتسابی. در مباحث اعتقادی میخوانیم که یک عصمت لدنی داریم و یک نوع هم اکتسابی است که باید آن را به دست بیاوریم. این کار ها را اگر کردید خدا به شما حکمت میدهد . مثل آیت الله بهجت، جوادی آملی، اما خمینی، رهبری و دیگر بزرگان . این ها حکیم هستند و شما هم میتوانید به این حکمت برسید.
1: حماد نامی میگوید: از امام صادق علیهالسّلام پرسیدم لقمان که بود و حکمتش که قرآن از آن یاد میکند چه بود؟ فرمود: نه به خدا سوگند حکمتی که لقمان به دست آورد، بر اثر مال و مقام و ایل و تبار یا نیروی جسمی و جمال نبود، بلکه وی مردی بود که سر به طاعت پروردگار داشت و از محرمات اجتناب مینمود، ساکت، آرام، ژرفنگر، طویل الفکر و تیزبین بود، به پندگیری (از دیدنیها و شنیدنیهای خود از پند دیگران)، بی نیاز بود، هرگز در روز نمیخفت و کسی او را در حال قضاء حاجت ندید که وی بسی مستتر و متحفظ بود، هرگز بر چیزی نمیخندید مبادا به گناه افتد و ابدا خشم نمینمود و با کسی شوخی نمیکرد و هیچ گاه از روی آوردن دنیا، شاد نگشت و از پشت کردن آن، غمگین نشد، وی با زنان متعدد، ازدواج نمود و فرزندان بسیار داشت و بیشتر آنها در حال حیات او، بمردند و بر مرگ هیچ یک نگریست، و هر گاه از جایی میگذشت که میدید دو نفر در نزاعند آن دو را آشتی میداد، چون سخنی از کسی میشنید که مورد پسندش بود، از او توضیح میخواست و از آن سخن بهره میبرد گوینده هر که بود، به هویت و شخصیت او کاری نداشت، با فقها و دانشمندان بسیار مجالست مینمود و هر گاه به دانشمندی که پست قضاوت داشت بر میخورد به او مینگریست و بر حالش میگریست، که به آزمایشی سخت و سنگین مبتلی گشته، بر ملوک و سلاطین اظهار تاثر و ترحم مینمود، که بیچاره فریب خورده و خویشتن را تباه ساخته... خداوند جمعی از ملائکه را به نزد وی فرستاد که آیا موافقی که خداوند ترا در زمین خلیفه خویش سازد و میان مردم به حکم او داوری کنی؟ لقمان گفت: اگر خداوند به من امر فرموده سمعا و طاعتا چه اگر او فرمان دهد مرا یاری کند و راهنمائیم نماید و از خطا مصونم دارد، و اگر این امر را به اختیار خودم وا گذاشته آزادی و عافیت و سبکباری را ترجیح میدهم. ملائکه گفتند: به چه سبب این پست را نپذیری؟ گفت: بدین جهت که قضاوت از سنگینترین بارهای دین است و فتنه و آزمایش در آن بسیار و درهای ظلم و تجاوز از هر طرف به سویش باز، و اگر قاضی راه آن را خطا کند راه بهشت را خطا کرده... ملائکه از حکمت و دانش او به شگفت آمدند و خداوند نیز از منطق او خوشنود گشت...